جدول جو
جدول جو

معنی عبوس بودن - جستجوی لغت در جدول جو

عبوس بودن
(بَ کَ نَ دَ)
اخمو بودن. ترش روی بودن. بداخم بودن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
عبوسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
Scowl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
froncer les sourcils
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
хмуриться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
לקמט את מצחו
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
بھنویں چڑھانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
ভ্রু কুঁচকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
ขมวดคิ้ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
kununa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
kaşlarını çatmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
眉をひそめる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
皱眉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
mengerutkan dahi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
찡그리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
die Stirn runzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
fronsen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
fruncir el ceño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
aggrottare le sopracciglia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
franzir a testa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
marszczyć brwi
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
хмуритися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عبوس کردن
تصویر عبوس کردن
भौंह चढ़ाना
دیکشنری فارسی به هندی